دختره یکهو وسط صحبتهاش بایکی جوش آورد و دم پله های سلف دانشگاه میخواست مقنعش رو در بیاره!هی داد میزد وحرف میزد!!!

گوش کردم بین حرفاش اینارو فهمیدم :   من آزادی مطلق میخوام !

دوست دارم هر کاری که دلم خواست بکنم! هرجوری دلم خواست زندگی کنم ! هر رنگی دلم خواست! هر مدل لباسی دلم خواست! اصلا دلم میخواد همینجا مقنعم رو در بیارم!

(یهویی در آورد!)دوست دارم همینجا هر کاری دلم خواست بکنم!بسه دیگه!چرا نمیذارین آزاد باشم؟

 

برای خوندن ادامه داستان به ادامه مطلب بروید.


موضوعات مرتبط: متفرقه
برچسب‌ها: حجاب چادر عفاف پوشش اسلامی

ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 20 دی 1393 | 20:57 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 205 صفحه بعد

.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • وب شیمی
  • وب سمفونی
  • وب قالب بلاگفا
  • وب رفتن